100 روزگی الینا جون
عزیز دلم الینا جون روزشمار زندگیت 3 رقمی شد. فرشته کوچولوی مامان اینروزها چقدر زود میگذرند انگار همین دیروز بود که من و تو و بابانویدت به خونمون برگشتیم وزندگی 3نفرمون را شروع کردیم. با وجود نازنین تو زندگیمون شیرین و شیرینتر میشه . وقتی در آغوشم هستی و من نگاهت میکنم و تو با اون چشمهات و نگاهت که من عاشق چشمهات هستم نگاهم میکنی با خودم میگم یعنی واقعا این کوچولو دختر منه؟همیشه تو خیالم آروز داشتم که یه دختر کوچولوی ناز داشته باشم و باورم نمیشه که خدا هدیه ای به این قشنگی به من داده ، هدیه ای که من برای نگهداری از اون حاضرم جونم را فداش کنم . ای خدای مهربان تو را سپاس که مرا لایق مادر شدن دانستی و من به شکرانه اش تمام سعی...